آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

زیبنده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله

صفت
فونتیک فارسی / zibande /

seemly, becoming, fit, befitting, opportune, elegant, suitable, graceful, condign, gracious

seemly

becoming

fit

befitting

opportune

elegant

suitable

graceful

condign

gracious

شایسته، سزاوار، برازنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

رفتار زیبنده‌ی دختر خوب

behaviour befitting a nice girl

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زیبنده

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت زیبنده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زیبنده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زیبنده

لغات نزدیک زیبنده

پیشنهاد بهبود معانی