آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

زیبنده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله

صفت
فونتیک فارسی / zibande /

seemly, becoming, fit, befitting, opportune, elegant, suitable, graceful, condign, gracious

seemly

becoming

fit

befitting

opportune

elegant

suitable

graceful

condign

gracious

شایسته، سزاوار، برازنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

رفتار زیبنده‌ی دختر خوب

behaviour befitting a nice girl

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زیبنده

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت زیبنده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زیبنده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زیبنده

لغات نزدیک زیبنده

پیشنهاد بهبود معانی