آخرین به‌روزرسانی:

زیبنده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله

صفت
فونتیک فارسی / zibande /

seemly, becoming, fit, befitting, opportune, elegant, suitable, graceful, condign, gracious

شایسته، سزاوار، برازنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

رفتار زیبنده‌ی دختر خوب

behaviour befitting a nice girl

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زیبنده

  1. مترادف:
    برازنده درخور سزاوار شایسته شایسته لایق مستوجب مناسب
  1. مترادف:
    آراسته چشم‌نواز خوش‌نما

ارجاع به لغت زیبنده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زیبنده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زیبنده

لغات نزدیک زیبنده

پیشنهاد بهبود معانی