شکل نوشتاری دیگر این لغت: سبکبار
disburdened, disencumbered, free from care, carefree, lighthearted
او از جلسه خارج شد و احساس سبکباری و شادابی کرد.
He walked away from the meeting, feeling disburdened and lighthearted.
خندهی سبکبار او اتاق را پر از شادی کرد.
His carefree laughter filled the room with joy.
having light equipment, having light baggage
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سبکباری برای سفرهای آخرهفته ضروری است.
Having light baggage is essential for weekend getaways.
تیم برای سفر کوهنوردی سبکبار است.
The team is having light equipment for the hiking trip.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سبکبار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سبکبار