فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرسپرده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فدایی، فرمانبردار

فونتیک فارسی

sarseporde
اسم صفت

devoted, devotee, servile, disciple, supporter, follower, partisan, adherent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

او سرسپرده‌ی ادبیات است و بیشتر زمانش را صرف خواندن کتاب را می‌کند.

She is a devotee of literature and spends most of her time reading books.

جان سرسپرده‌ی وفادار تیم فوتبال محلی است.

John is a loyal supporter of the local football team.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرسپرده

  1. مترادف:
    تسلیم فرمانبردار فدایی تابع ارادتمند ارادت‌کیش برخی فدوی جان‌نثار مطیع منقاد
    متضاد:
    گردن‌کش یاغی نافرمان

ارجاع به لغت سرسپرده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرسپرده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرسپرده

لغات نزدیک سرسپرده

پیشنهاد بهبود معانی