جانورشناسی seal
بچه سیل
a seal pup
یک سیل را از ساحل پاییدیم.
We spied a seal from the shore.
flood, inundation, deluge, freshet, torrent, downpour
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل
natural disasters like earthquake and flood
سیل دارد فروکش میکند.
The flood is bottoming out.
خشکسالی و سیل و توفان به تناوب روی میداد.
Drought and deluge happened alternately.
a large amount or number
سیل درخواست برای تلفن
an explosion in demand for telephones
سیل عظیم گردشگران نوروزی
a huge influx of Nowruz tourists
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سیل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سیل