فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

شیر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وسیله‌ای برای باز و بسته کردن جریان سیال

فونتیک فارسی

shir
اسم

faucet, valve, tap, heads, cock, spigot

شیر آب را باز نگذار!

don't leave the (water) faucet running!

شیر خودکار

automatic tap or valve

نمونه‌جمله‌های بیشتر

شیر آب سرد/شیر آب گرم

cold-water faucet or tap/hot-water faucet or tap

شیر آتش‌نشانی

fire hydrant, fireplug, hydrant

شیر آب

tap, faucet, spigot, stopcock, cock, water cock

شیر ایمنی

safety valve

شیر تخلیه

petcock

شیر چندراهه

manifold

شیر دروازه‌ای

gate tap or valve

شیر را باز کردن

to open the faucet, to let the tap run

شیر را بستن

to close the faucet, to shut the tap

شیر ساچمه‌ای

globe tap or valve

شیر سوزنی

needle tap or valve

شیر فشاری

pressure tap, pressure valve

شیر گاز

gas tap

شیر گذاشتن

to broach, to tap

مایع غذایی سفیدرنگی که از پستان مادر می‌تراود

فونتیک فارسی

shir
اسم

milk, lacto-, lact-, galacto-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

شیر مادر برای نوزاد از شیر گاو بهتر است.

Mother's milk is better for a baby than cow's milk.

از شیر گرفتن

to wean

نمونه‌جمله‌های بیشتر

بطری شیر کودک

nursing bottle

شیر استرلیزه

sterilized milk, sterilised milk

شیر بز

goat milk

شیر بی‌چربی/شیر کم‌چربی/شیر رژیمی

skim milk, skimmed milk, fat-free milk

شیر پاستوریزه

pasteurized milk/pasteurised milk

شیر خشک

powdered milk infant formula

شیر خام خوردن، غفلت کردن

to be derelict, to neglect, to be heedless (of), to disregard, to slight

شیر دوشیدن

to milk

شیر غلیظ شده

condensed milk, evaporated milk

شیر کسی خشک شدن

(said of mother's milk) to dry up, to stop lactation

شیر گاو

cow milk

شیر ماک، آغوز

colostrum

شیر مالت

malted milk

شیر مرغ

a rare thing, an impossible or unobtainable thing

شیر هموژنیزه

homogenized milk, homogenised milk

مثل شیر مادر، حلال

lawful, legitimate, like mother's milk

شیر به شیر آوردن، بچه آوردن در فاصله‌ی کوتاه

to have children at short intervals

برج اسد، ماه مرداد

فونتیک فارسی

shir
اسم

نجوم Leo

صورت فلکی شیر در شب‌های بهاری به‌وضوح در آسمان دیده می‌شود.

The constellation Leo can be seen prominently in the night sky during spring.

در ماه اوت، صورت فلکی شیر به‌ویژه قابل مشاهده است.

During the month of August, the constellation Leo is particularly visible.

شیرابه

فونتیک فارسی

shir
اسم

عامیانه latex

در فرآیند تهیه‌ی پنیر، شیر اغلب تشکیل می‌شود.

During the process of cheese-making, latex is often formed.

شیر می‌تواند یک محصول جانبی در صنعت لبنیات باشد.

Latex can be a byproduct in the dairy industry.

جانور گوشت‌خوار از تیره‌ی گربه‌سانان، هژبر

فونتیک فارسی

shir
اسم

جانورشناسی lion (Panthera leo)

شیر به‌عنوان پادشاه جنگل شناخته می‌شود.

A lion is often called the king of the jungle.

شیر کوهی

cougar, mountain lion, puma (Puma concolor)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

شیر برفی

(snow lion) paper tiger

شیر شدن، قوی‌دل و شجاع شدن

to be incited or provoked, to be aroused, to become emboldened

شیر کردن، شجاع و جسور کردن

to incite, to provoke, to embolden

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شیر

  1. مترادف:
    ارسلان اسد حیدر ضرغام ضیغم هژبر
  1. مترادف:
    لبن

ارجاع به لغت شیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شیر

لغات نزدیک شیر

پیشنهاد بهبود معانی