to pulsate, to throb, to pulse, to beat
to pulsate
to throb
to pulse
to beat
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
درحالیکه میدوید، رگهایش از آدرنالین ضربان داشت.
His veins pulsed with adrenaline as he ran.
مچ دستش بعداز زمین خوردن ضربان داشت.
Her wrist throbbed after the fall.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ضربان داشتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ضربان داشتن