forgiveness, pardon, condonation, remission, grace, absolution, indulgence, mercy, reprieve, amnesty, clemency
forgiveness
pardon
condonation
remission
grace
absolution
indulgence
mercy
reprieve
amnesty
clemency
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او مورد عفو قرار گرفت.
She was granted a pardon.
عفو عمومی جنایتکاران جنگی
an amnesty for war criminals
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عفو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عفو