dining hall, mess hall, cafeteria, eating house, canteen, hall, lunchroom
dining hall
mess hall
cafeteria
eating house
canteen
hall
lunchroom
غذاخوری ساعت هشت باز میشود.
The mess hall opens at eight.
در غذاخوری پیشخدمتها در محل کار خود مستقر بودند.
Waiters stood at their stations in the dining hall.
pertaining to food or eating
pertaining to food or eating
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ظروف غذاخوری
eating utensils
قاشق غذاخوری
tablespoon
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غذاخوری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غذاخوری