آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

غذاخوری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ghazaakhori /

dining hall, mess hall, cafeteria, eating house, canteen, hall, lunchroom

dining hall

mess hall

cafeteria

eating house

canteen

hall

lunchroom

مکانی برای خوردن غذا

غذاخوری ساعت هشت باز می‌شود.

The mess hall opens at eight.

در غذاخوری پیشخدمت‌ها در محل کار خود مستقر بودند.

Waiters stood at their stations in the dining hall.

صفت
فونتیک فارسی / ghazaakhori /

pertaining to food or eating

pertaining to food or eating

مربوط به غذا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

ظروف غذاخوری

eating utensils

قاشق غذاخوری

tablespoon

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد غذاخوری

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
رستوران کافه‌رستوران
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت غذاخوری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «غذاخوری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غذاخوری

لغات نزدیک غذاخوری

پیشنهاد بهبود معانی