تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- لب بالا
- از ابتدا تا انتهای جلسه سخنی به لب نیاورد.
- او لبهای کلفتی دارد.
- مهر سکوت بر لب نهاده، خاموش
- زن دلواپس، لب زیرین خود را میجوید.
- دوباره سرم به لب تاقچه خورد!
- بهطور خطرناکی لب پرتگاه ایستاده بود.
- رفتیم لب دریا
- تا لب گور
- یک لب مغز
- شش چپ از دو لب تشکیل شدهاست.
- لب سخنان او
- لب آن مصوبه را بهصورت خلاصه ارائه دادند.
- لب مطلب
- لب کلام
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/لب