آخرین به‌روزرسانی:

لیف به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

lif

flesh-brush

the hem in a pair of pyjamas through which tape is drawn

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

loofah

fibre, filament

نساجی

yarn

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد لیف

  1. مترادف:
    بافت تار تارچه رشته نسج
  1. مترادف:
    کیسه
  1. مترادف:
    ابرحمام

ارجاع به لغت لیف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لیف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لیف

لغات نزدیک لیف

پیشنهاد بهبود معانی