فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کیسه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

توبره

فونتیک فارسی

kise
اسم

sack, pack, bag, poke, sac, case, purse

یک کیسه پیاز

a bag of onions

کیسه پاره شد و سیب‌ها بر زمین افتادند.

The sack ripped and the apples fell to the ground.

حفره‌ی زیر شکم برخی پستانداران

فونتیک فارسی

kise
اسم

جانورشناسی pouch, marsupium, vesicle

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

کیسه‌ی زیر شکم کانگوروها

the pouch under the belly of kangaroos

کانگورو بچه‌اش را در کیسه‌اش حمل کرد.

The kangaroo carried its baby in its pouch.

کیست

فونتیک فارسی

kise
اسم

پزشکی cyst

روی تخمدانش یک کیسه داشت.

She had a cyst on her ovary.

باید برای برداشتن کیسه‌اش جراحی شود.

He had to have surgery to remove the cyst.

کیف پول

فونتیک فارسی

kise
اسم

مجازی bag, money purse

سر کیسه را شل کردن

to loosen the purse strings, to spend

از کیسه خوردن

to spend one's savings

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کیسه

  1. مترادف:
    خرجین کوله‌بار
  1. مترادف:
    جیب

ارجاع به لغت کیسه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کیسه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کیسه

لغات نزدیک کیسه

پیشنهاد بهبود معانی