جانورشناسی pouch, marsupium, vesicle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کیسهی زیر شکم کانگوروها
the pouch under the belly of kangaroos
کانگورو بچهاش را در کیسهاش حمل کرد.
The kangaroo carried its baby in its pouch.
پزشکی cyst
روی تخمدانش یک کیسه داشت.
She had a cyst on her ovary.
باید برای برداشتن کیسهاش جراحی شود.
He had to have surgery to remove the cyst.
مجازی bag, money purse
سر کیسه را شل کردن
to loosen the purse strings, to spend
از کیسه خوردن
to spend one's savings
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کیسه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کیسه