آخرین به‌روزرسانی:

جیب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / jeyb /

ادبی neck, collar

گریبان

بر جیب سگ زنگی آویزان بود.

The dog's collar had a small bell attached to it.

جیب کتش کهنه و مندرس بود.

The collar of his jacket was frayed and worn.

اسم
فونتیک فارسی / jeyb /

کالبدشناسی sinus

سینوس، کاواکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

عفونت جیب باعث ناراحتی او شده بود.

The sinus infection was causing her a lot of discomfort.

او برای تمیز کردن جیب‌ایش باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد.

He had to undergo surgery to clear out his sinuses.

اسم
فونتیک فارسی / jeyb /

sine

(مثلثات) سینوس

تابع جیب تمام، تابع کسینوسی

cosine function

جیب 30 درجه برابر است با 0.5.

The sine of 30 degrees is equal to 0.5.

اسم
فونتیک فارسی / jib /

pocket, sack, pouch

کیسه‌ای کوچک در لباس و غیره

جیب کسی را زدن

pick somebody's pocket

او مرتباً دست‌هایش را در جیب می‌کرد.

He kept dipping his hands into his pockets.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جیب

  1. مترادف:
    گریبان یخه یقه
  1. مترادف:
    دل سینه
  1. مترادف:
    خریطه کیسه

ارجاع به لغت جیب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جیب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جیب

لغات نزدیک جیب

پیشنهاد بهبود معانی