آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

دل به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / del /

heart, cardio-, card-, ticker

heart

cardio-

card-

ticker

قلب

دل او مانند سنگ است.

His heart is like stone.

متخصص قلب

cardiologist

اسم
فونتیک فارسی / del /

کالبدشناسی stomach, abdomen, belly, midriff, tummy, gastro-

stomach

abdomen

belly

midriff

tummy

gastro-

شکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

اضطراب دلش را به هم پیچید.

Nervousness twisted his stomach into knots.

ورزش می‌تواند عضلات دل شما را قوی‌تر کند.

Exercise can strengthen the muscles in your abdomen.

اسم
فونتیک فارسی / del /

courage, valor, stout-heartedness, iron-heartedness, lionheartedness, guts, daring

courage

valor

stout-heartedness

iron-heartedness

lionheartedness

guts

daring

شهامت

گفتن حقیقت دل می‌خواهد.

It takes courage to speak the truth.

دل به معنای نبود ترس نیست؛ بلکه شجاعت روبه‌رو شدن با آن است.

Valor is not the absence of fear, but the courage to face it.

اسم
فونتیک فارسی / del /

heart(s)

heart

یکی از چهار ورق بازی

در دست آخر، بی‌بی دل را بازی کردم.

I played the queen of hearts in the last round.

آس دل کارت خوش‌شانسی من است.

The ace of hearts is my lucky card.

اسم
فونتیک فارسی / del /

the inner part, the middle, inside

the inner part

the middle

inside

مرکز

دل کتاب پیام اصلی آن را نشان می‌دهد.

The inner part of the book reveals its main message.

حقیقت در دل مسئله نهفته است.

The truth lies inside the heart of the matter.

اسم
فونتیک فارسی / del /

memory, mind, consciousness

memory

mind

consciousness

خاطر، یاد

در دلش نیرویی برای ادامه‌ی مسیر یافت.

In his memory, he found strength to move on.

او دلش را به تجربیات جدید باز کرد.

She opened her consciousness to new experiences.

اسم
فونتیک فارسی / del /

heart (as a symbol or seat of love or kindness, etc.), spirit

heart

spirit

بخشی از حالت روحی انسان که مربوط به عشق است

او از ته دل حرف می‌زند.

She speaks from the heart.

او دل بزرگی دارد و به همه کمک می‌کند.

He has a big spirit and helps everyone.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دل

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:

سوال‌های رایج دل

دل به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «دل» در زبان انگلیسی معمولاً به heart ترجمه می‌شود. البته بسته به زمینه‌ی معنایی و احساسی جمله، می‌تواند معادل‌هایی مانند soul، emotion یا حتی inner self نیز پیدا کند.

«دل» یکی از پربارترین و پرکاربردترین واژه‌های زبان فارسی است که گستره‌ی معنایی بسیار وسیعی دارد؛ از مفهوم فیزیولوژیکی تا معانی عاطفی، روحی، و نمادین. در معنای جسمانی، «دل» به قلب به‌عنوان اندام تپنده‌ی بدن اشاره دارد، که وظیفه‌ی پمپاژ خون و حفظ حیات را برعهده دارد. اما در کاربرد عمومی و به‌ویژه در ادبیات و عرفان فارسی، «دل» اغلب به عنوان جایگاه احساسات، عشق، اندیشه و حتی حقیقت درونی انسان در نظر گرفته می‌شود.

از دیدگاه عاطفی، «دل» مرکز تمامی احساسات انسانی‌ست. عباراتی نظیر «دل شاد»، «دل تنگ»، «دل شکسته» یا «دل‌خوشی» بیانگر حالات روانی و درونی افراد‌اند. واژه‌ی «دل» در این موارد، نه به‌عنوان یک عضو بدن، بلکه به‌عنوان نماد روان و درون انسان ظاهر می‌شود. این استفاده‌ها ریشه در باورهای کهن و ساختارهای فرهنگی‌ دارند که دل را محل تجربه‌ی عشق، غم، شوق و ترس می‌دانند.

در ادبیات کلاسیک فارسی، دل جایگاه ویژه‌ای دارد. شاعران بزرگ مانند حافظ، مولانا، سعدی و خیام به‌کرات از دل سخن گفته‌اند و آن را به عنوان پل ارتباطی میان انسان و معشوق، یا حتی انسان و حقیقت مطلق معرفی کرده‌اند. دل در این متون، ظرف عشق الهی و انسانی است؛ گاهی بی‌قرار، گاهی مشتاق، و گاهی رنجور و صبور. دل در این فضاها، نه جسم، که موجودی زنده و فعال با احساسات و اراده‌ای خاص است.

در فرهنگ عامه، «دل» عنصر کلیدی در بسیاری از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات است. عبارت‌هایی مانند «با دل و جان»، «دل نازک»، «دل به دریا زدن»، «دل بستن» یا «دل‌سرد شدن» گواهی بر حضور گسترده و ریشه‌دار این واژه در ساختار زبان و ذهن جمعی ایرانیان است. این اصطلاحات معمولاً بار عاطفی بالایی دارند و از «دل» به‌عنوان ابزاری برای بیان شدت یا نوع احساسات استفاده می‌شود.

«دل» را می‌توان تجسمی از روح انسانی دانست؛ جایی که تجربه‌ها ذخیره می‌شوند، احساسات شکل می‌گیرند، و انتخاب‌های عمیق و گاه ناآگاهانه انجام می‌گیرند. برخلاف عقل که نماد منطق و تحلیل است، دل نماد شهود، اشتیاق و حقیقت‌های نادیده است. این دوگانگی بین دل و عقل، یکی از پایه‌های اندیشه و احساس در فرهنگ ایرانی‌ست و در گفتار و نوشتار روزمره همچنان حضوری پررنگ دارد.

ارجاع به لغت دل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دل

لغات نزدیک دل

پیشنهاد بهبود معانی