فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

(جانورشناسی) نوعی خزنده با بدن دراز و باریک

فونتیک فارسی

maar
اسم

جانورشناسی snake

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

من یک پوست مار پیدا کردم.

I found a snake molt.

چشمان مهره‌مانند مار

the beady eyes of a snake

نمونه‌جمله‌های بیشتر

مار پوست می‌اندازد.

The snake casts its skin.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مار

  1. مترادف:
    اژدر اژدها افعی ثعبان دیومار حیه
    متضاد:
    عقرب
  1. مترادف:
    مادر
    متضاد:
    پدر

ارجاع به لغت مار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مار

لغات نزدیک مار

پیشنهاد بهبود معانی