فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ماهیچه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

عضله

فونتیک فارسی

maahiche
اسم

muscle, brawn

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

قدرت ماهیچه

muscle power

ماهیچه‌ی ارادی

voluntary muscle

نمونه‌جمله‌های بیشتر

دکتر ماهیچه‌ی بیمار را معاینه کرد.

The doctor examined the patient's muscle.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماهیچه

  1. مترادف:
    عضله کره مایچه

ارجاع به لغت ماهیچه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهیچه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماهیچه

لغات نزدیک ماهیچه

پیشنهاد بهبود معانی