muscle, brawn
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قدرت ماهیچه
muscle power
ماهیچهی ارادی
voluntary muscle
دکتر ماهیچهی بیمار را معاینه کرد.
The doctor examined the patient's muscle.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ماهیچه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماهیچه