امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مربی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

معلم

فونتیک فارسی

morabbi
اسم
coach, teacher, trainer, pedagogue, educator, handler, tutor, preceptor, don, lecturer, mentor, tamer, instructor

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- مربی فوتبال

- a football coach

- مربی دو نفر را از تیم حذف کرد.

- The coach cut two men from the team.

- مربی تشک را پهن کرد تا کشتی‌گیران روی آن تمرین کنند.

- The coach rolled out the mat for the wrestlers to practice on.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مربی

  1. مترادف:
    آموزگار اتابک استاد پروراننده راهنما لله مدرس معلم
    متضاد:
    متعلم

ارجاع به لغت مربی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مربی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مربی

لغات نزدیک مربی

پیشنهاد بهبود معانی