illustrated, pictorial, painted
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کتاب مصور
an illustrated book
کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.
The room was covered with pictorial papers.
تقویم مصور
a pictorial calendar
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مصور» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مصور