فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مهیا به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

حاضر، آماده

فونتیک فارسی

mohayyaa
صفت

prepared, ready, available, equipped, fit, up, mobilized, fitted out, put together, readied, alerted

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

ارتش را برای جنگ مهیا کردن

to prepare the army for war

در دسترس قرار دادن، مهیا کردن، برای استفاده آماده کردن

to make available

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مهیا

  1. مترادف:
    آماده تهیه حاضر سازمند فراهم مستعد معد بسیجیده
    متضاد:
    نامهیا

ارجاع به لغت مهیا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مهیا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهیا

لغات نزدیک مهیا

پیشنهاد بهبود معانی