میخ کوبیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • میخ زدن
  • فونتیک فارسی

    mikh koobidan
  • فعل لازم
    to drive a nail, to spike, to hammer a nail, to nail
    • - او تلاش کرد به دیوار میخ بکوبد اما چکش از دستش سر خورد.

    • - He tried to drive a nail into the wall, but the hammer slipped from his hand.
    • - او نتوانست میخ را راست بکوبد.

    • - She couldn't drive a nail straight.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات نزدیک میخ کوبیدن

پیشنهاد و بهبود معانی