unlucky, ominous, ill-boding, sinister, ill-fated, inauspicious, doomed, foreboding, star-crossed, unfortunate, unpropitious
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سکوت خانهی متروکه نحس بود.
The silence in the abandoned house was ominous.
تصمیم سرمایهگذاری نحس منجر به ورشکستگی شرکت شد.
The ill-fated investment decision led to the company's bankruptcy.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نحس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نحس