advice, exhortation, admonition, counsel, rede, forewarning
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دختر به نصیحت مادرش عمل نکرد.
The girl did not follow her mother's advice.
بیفایدگی نصیحت به او
the futility of giving him advice
نصیحت پرارزش مادرم
my mother's valuable advice
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نصیحت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نصیحت