آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۴

    هماهنگی به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / hamaahangi /

    accord, coordination, concord, concordance, consistency, consonance, congruence, assent, concurrence, attunement

    accord

    coordination

    concord

    concordance

    consistency

    consonance

    congruence

    assent

    concurrence

    attunement

    همگامی و پیوستگی

    نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت

    the need for consistency and continuity in government policy

    این بازی به هماهنگی دست و چشم نیاز دارد.

    The game requires hand-eye coordination.

    اسم
    فونتیک فارسی / hamaahangi /

    موسیقی harmony, concert, symphony, symphoniousness

    harmony

    concert

    symphony

    symphoniousness

    هم‌آهنگی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    آن‌ها تصمیم گرفتند با هماهنگی کار کنند.

    They decided to act in concert.

    آنان با هماهنگی با هم کار می‌کردند.

    They worked together in harmony.

    اسم
    فونتیک فارسی / hamaahangi /

    agreement, accordance, compatibility, rapport, like-mindedness, mutual fitness

    agreement

    accordance

    compatibility

    rapport

    like-mindedness

    mutual fitness

    همکاری

    بین ایده‌های آن‌ها هماهنگی قوی وجود دارد.

    There is a strong agreement between their ideas.

    هماهنگی بین اعضای تیم موفقیت پروژه را افزایش می‌دهد.

    Compatibility between team members improves project success.

    پیشنهاد بهبود معانی

    سوال‌های رایج هماهنگی

    هماهنگی به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «هماهنگی» در زبان انگلیسی به "coordination" یا "harmony" ترجمه می‌شود.

    هماهنگی به معنای تنظیم و سازمان‌دهی درست و منظم بین اجزاء، افراد یا فرایندهاست به‌گونه‌ای که عملکردی یکپارچه و مؤثر ایجاد شود. این مفهوم به‌طور گسترده در حوزه‌های مختلفی مانند کار تیمی، مدیریت، هنر، علوم و حتی روابط انسانی به‌کار می‌رود. وجود هماهنگی باعث می‌شود فعالیت‌ها بدون تداخل و با کمترین انرژی هدررفته انجام شوند و هدف‌های مشترک به بهترین شکل محقق گردند.

    در زندگی روزمره، هماهنگی نقش مهمی در موفقیت و کارایی دارد. برای مثال، در یک تیم کاری، هماهنگی میان اعضا سبب می‌شود هر فرد وظایف خود را به‌درستی انجام دهد و در کنار دیگران به هدف کل تیم برسد. همچنین در خانواده یا روابط اجتماعی، هماهنگی میان افراد می‌تواند موجب کاهش اختلاف‌ها و افزایش تفاهم و آرامش شود. در این زمینه، هماهنگی بیشتر به جنبه‌های رفتاری، عاطفی و ارتباطی اشاره دارد.

    از دیدگاه هنری، هماهنگی به معنای تطابق عناصر بصری، صوتی یا حرکتی است تا ترکیبی زیبا و دلنشین ایجاد شود. در نقاشی، موسیقی، معماری و طراحی، هماهنگی باعث می‌شود اجزاء مختلف اثر به شکلی منسجم در کنار هم قرار گیرند و مخاطب حس تعادل و زیبایی را تجربه کند. این هماهنگی می‌تواند در رنگ‌ها، اشکال، ریتم یا حتی حرکات اجراکنندگان نمود پیدا کند.

    در علوم و فناوری، هماهنگی به معنای سازگاری و هم‌افزایی بین سیستم‌ها، دستگاه‌ها یا داده‌ها است. به عنوان مثال، در سیستم‌های اطلاعاتی و شبکه‌های کامپیوتری، هماهنگی باعث می‌شود که اجزاء مختلف بدون خطا و با همگامی کامل عمل کنند و اطلاعات به‌صورت دقیق و به‌موقع منتقل شود. این نوع هماهنگی کلید بهره‌وری و عملکرد صحیح سیستم‌های پیچیده است.

    هماهنگی نه تنها موجب افزایش کارایی و کیفیت می‌شود، بلکه نقش مهمی در بهبود روابط انسانی، ارتقای هنر و پیشرفت فناوری دارد. این مفهوم به ما یادآوری می‌کند که وحدت و همکاری، پایه‌ی اصلی موفقیت و پیشرفت در هر زمینه‌ای است.

    ارجاع به لغت هماهنگی

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «هماهنگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هماهنگی

    لغات نزدیک هماهنگی

    • - هماهنگ کردن از نظر منطقی
    • - هماهنگ کننده
    • - هماهنگی
    • - هماهنگی در طراحی و تصنیف
    • - همای ماهیخوار
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.