to show off, to put on airs, to gussy, to flaunt, to roister, to boast
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برای پز دادن دانشنامهی دکتری خود را قاب کرده بود.
To show off, he had framed his doctorate diploma.
او برای اینکه پز دانش تاریخیاش را در بحثهای کلاسی بدهد، هیچ فرصتی را از دست نمیدهد.
He never misses an opportunity to show off his knowledge of history during class discussions.
او با اتومبیل جدیدش پز میدهد.
He is showing off his new car.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پز دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پز دادن