پز دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • فخر فروختن، فخرفروشی کردن، به رخ دیگران کشیدن
  • فونتیک فارسی

    poz daadan
  • فعل لازم
    to show off, to put on airs, to gussy, to flaunt, to roister, to boast
    • - برای پز دادن دانشنامه‌ی دکتری خود را قاب کرده بود.

    • - To show off, he had framed his doctorate diploma.
    • - او برای اینکه پز دانش تاریخی‌اش را در بحث‌های کلاسی بدهد، هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهد.

    • - He never misses an opportunity to show off his knowledge of history during class discussions.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات نزدیک پز دادن

پیشنهاد و بهبود معانی