پسر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • بچه‌‌ی مذکر
  • فونتیک فارسی

    pesar
  • اسم
    boy, chap, lad, tad, tyke, gossoon, stripling
    • - دهان لق آن پسر ممکن بود همه‌شان را گرفتار کند.

    • - The boy's big mouth could get them all in trouble.
    • - پسر دوست‌داشتنی خانواده

    • - the fair-haired boy of the family
  • فرزند مذکر
  • فونتیک فارسی

    pesar
  • اسم
    son, bairn, male child
    • - پسر عزیزکرده‌ی او

    • - his favored son
    • - پدری که پسر خود را عاق می‌کند.

    • - A father who abdicates his son.
  • عامیانه chap, fellow, guy, dude
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پسر

لغات نزدیک پسر

پیشنهاد و بهبود معانی