youngster, youth, little boy, lad, laddie, young boy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پساز اینکه دوستش را زد، مادر این پسربچه او را از محیط دور کرد.
The little boy's mother gave him a timeout after he hit his friend.
پسربچه بهدلیل قلدری که مدام به او پیله میکرد از رفتن به مدرسه میترسید.
The young boy was afraid to go to school because of the bully who constantly picked on him.
کلمه «پسربچه» به انگلیسی boy یا little boy است و به کودک یا نوجوانی مذکر گفته میشود که هنوز به سن بلوغ کامل یا بزرگسالی نرسیده است.
پسربچهها معمولاً بین دوره نوزادی و نوجوانی قرار دارند و ویژگیهایی مانند کنجکاوی، بازیگوشی، تحرک زیاد و اشتیاق به کشف دنیای اطراف خود را دارند. این واژه هم در زبان روزمره و هم در متون ادبی و رسمی برای اشاره به کودکان پسر به کار میرود.
در جوامع مختلف، پسربچهها با فرهنگها، تربیتها و انتظارات متفاوتی مواجهاند. در بسیاری از فرهنگها، آنها از همان سنین پایین با مفاهیمی مانند رقابت، استقلال، ماجراجویی یا حتی نقشهای جنسیتی خاصی آشنا میشوند.
در گذشته، پسربچهها معمولاً برای آیندهای با مسئولیتهای خاص مردانه تربیت میشدند، اما امروزه دیدگاههای تربیتی گستردهتری وجود دارد که بر پرورش احساسات، مهارتهای اجتماعی و آزادی در انتخاب مسیر زندگی تأکید دارند.
از لحاظ روانشناختی، پسربچهها همانند دختربچهها نیازمند توجه، امنیت، آموزش، محبت و فرصتهایی برای رشد عاطفی و ذهنی هستند. بازی، یکی از مهمترین ابزارهای یادگیری در این سن است و به آنها کمک میکند مهارتهای زندگی را بیاموزند، هویت خود را شکل دهند و با محیط اطراف ارتباط برقرار کنند. درک درست نیازهای یک پسربچه، نخستین گام برای تربیت انسانهایی سالم، مهربان و متعادل در آینده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پسربچه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پسربچه