(the) fifth
fifth
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او نفر پنجم شد.
He came in fifth.
بیایید تاریخ جلسه را از دهم به پنجم خرداد جلو بیندازیم.
Let us antedate the meeting from the tenth to the fifth of Khordad.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پنجم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پنجم