آرایش و پیرایش piercing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دیروز یک پیرسینگ جدید به لالهی گوشم زدم.
I got a new piercing on my earlobe yesterday.
پیرسینگ بینیاش باعث شده بود باحال به نظر برسد.
The piercing on her nose made her look cool.
پیرسینگ لبش خوردن بعضی از غذاها را برایش سخت کرده بود.
The piercing on his lip made it difficult for him to eat certain foods.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیرسینگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیرسینگ