آخرین به‌روزرسانی:

پیشرفته به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / pishrafte /

advanced, sophisticated, developed, progressive

مترقی

ماشین‌آلات بسیار پیشرفته

very sophisticated machinery

کوسه‌ها حس بویایی بسیار پیشرفته‌ای دارند.

Sharks have a highly developed sense of smell.

صفت
فونتیک فارسی / pishrafte /

protruding, jutting (out), butting (out)

جلوآمده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

شاخه‌ی پیشرفته‌ی درخت راه ما را سد کرده بود.

The protruding branch of the tree blocked our path.

او در اثر حاملگی شکم پیشرفته‌ای داشت.

She had a protruding belly due to her pregnancy.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیشرفته

  1. مترادف:
    آباد توسعه‌یافته راقیه مترقی
    متضاد:
    عقب‌مانده

ارجاع به لغت پیشرفته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیشرفته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیشرفته

لغات نزدیک پیشرفته

پیشنهاد بهبود معانی