advanced, sophisticated, developed, progressive
ماشینآلات بسیار پیشرفته
very sophisticated machinery
کوسهها حس بویایی بسیار پیشرفتهای دارند.
Sharks have a highly developed sense of smell.
protruding, jutting (out), butting (out)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شاخهی پیشرفتهی درخت راه ما را سد کرده بود.
The protruding branch of the tree blocked our path.
او در اثر حاملگی شکم پیشرفتهای داشت.
She had a protruding belly due to her pregnancy.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیشرفته» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیشرفته