cock, hammer (of a gun)
چخماق شکسته سلاح گرم را برای استفاده ناامن کرد.
A broken hammer rendered the firearm unsafe to use.
چخماق تفنگ را با صدایی لذتبخش عقب کشید.
He pulled the cock of the gun back with a satisfying click.
steet for striking a light, flint, pyrite
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زمینشناس یک ذخیرهی بزرگ سنگ چخماق را در کوهها کشف کرد.
The geologist discovered a large pyrite deposit in the mountains.
او بهطرز ماهرانهای با استفاده از یک تکه سنگ چخماق یک چاقو ساخت.
He expertly crafted a knife using a chunk of flint.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چخماق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چخماق