فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

چربی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

روغن

فونتیک فارسی

charbi
اسم

fat, oil, tallow, drippings, grease, shortening, lard, adipose, lipo-, lip-, adip-, ole-

چربی به‌صورت لایه‌ای روی سوپ بسته بود.

The fat had congealed into a layer on top of the bowl of soup.

رژیم غذایی پر از چربی و گوشت آدم را چاق می‌کند.

A diet rich in oil and meat will make a person fat.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

این صابون چربی را می‌برد.

This soap cuts grease.

چرب بودن

فونتیک فارسی

charbi
اسم

fatness, oiliness, unctuousness, greasiness

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

چربی استیک بریدنش را سخت کرده بود.

The fatness of the steak made it difficult to cut through.

چربی پوستم باعث جوش مداوم می‌شود.

The oiliness of my skin is causing frequent breakouts.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد چربی

  1. مترادف:
    پیه دنبه شهله
    متضاد:
    گوشت
  1. مترادف:
    دهن روغن زیت
  1. مترادف:
    چربه
  1. مترادف:
    سرشیر قیماق

ارجاع به لغت چربی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «چربی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چربی

لغات نزدیک چربی

پیشنهاد بهبود معانی