ژولیدگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • درهم و برهم بودن موی سر، نامرتب بودن جامه
  • فونتیک فارسی

    zhoolidegi
  • اسم
    being unkempt or tousled, being uncombed, dishevelment, untidiness, frowziness
    • - ژولیدگی سر و وضع آن گدای پیر

    • - the disheveled state of that old beggar

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ژولیدگی