فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کبک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • پرنده‌ای به اندازه‌ی کبوتر که گوشت آن خوراکی است
  • فونتیک فارسی

    kabk
  • اسم خاص
    جانورشناسی partridge
    • - پسر یک کبک شکار کرد.

    • - The boy potted a partridge.
    • - کبک وحشی

    • - wild partridge
  • نام یکی از استان‌های کانادا
  • فونتیک فارسی

    kebek
  • اسم خاص
    Quebec
    • - شکارچی اهل کبک

    • - a hunter from Quebec
    • - او بالاخره در کبک مستقر شد.

    • - He finally settled down in Quebec.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت کبک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کبک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کبک

لغات نزدیک کبک

پیشنهاد بهبود معانی