کبک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پرنده‌ای به اندازه‌ی کبوتر که گوشت آن خوراکی است

فونتیک فارسی

kabk
اسم خاص
جانورشناسی partridge

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- پسر یک کبک شکار کرد.

- The boy potted a partridge.

- کبک وحشی

- wild partridge
نام یکی از استان‌های کانادا

فونتیک فارسی

kebek
اسم خاص
Quebec

- شکارچی اهل کبک

- a hunter from Quebec

- او بالاخره در کبک مستقر شد.

- He finally settled down in Quebec.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کبک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کبک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کبک

لغات نزدیک کبک

پیشنهاد بهبود معانی