shark
کوسه با فکهای باز به سوی شناگر حرکت کرد.
The shark moved toward the swimmer, jaws agape.
سپس کوسه ماهیها آغاز کردند به حرکات سریع و زدن سر خود به ته قایق ما
then the sharks began to move fast and butt the bottom of our boat
scraggly, thin-bearded, pertaining to one whose beard is sparse
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ریش کوسه
a scraggly beard
هرکی به فکر خویشه، کوسه به فکر ریشه
each person desires what he is devoid of
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کوسه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کوسه