با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Apricot

ˈæprəkɑːt ˈeɪprəkɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    apricots

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    گیاه‌شناسی میوه زردآلو
    • - I love eating fresh apricots in the summer.
    • - عاشق خوردن زردآلوی تازه در تابستان هستم.
    • - I bought a jar of apricot jam.
    • - یک شیشه مربای زردآلو خریدم.
    • - I added apricots to my salad.
    • - زردآلو را به سالادم اضافه کردم.
  • noun uncountable
    رنگ زردآلویی
    • - She wore a beautiful apricot dress to the party.
    • - او در این مهمانی لباس زردآلویی زیبایی به تن داشت.
    • - The artist used apricot as one of the main colors in her abstract painting.
    • - این هنرمند از زردآلویی به عنوان یکی از رنگ‌های اصلی در نقاشی انتزاعی‌اش استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد apricot

  1. noun A shade of pink tinged with yellow
    Synonyms: peach, nectarine, apricot tree, yellowish pink, salmon pink

ارجاع به لغت apricot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apricot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apricot

لغات نزدیک apricot

پیشنهاد بهبود معانی