شکل جمع:
auntsاشکال عامیانهی این لغت: auntie, aunty
عمه (خواهر پدر)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Aunt Mozhgan is 60 years old.
عمه مژگان ۶۰ سال دارد.
My aunt loves to travel to new places.
عمهام عاشق سفر کردن به جاهای جدید است.
خاله (خواهر مادر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I decided to visit my aunt during the summer holidays.
تصمیم گرفتم در تعطیلات تابستانی به دیدار خالهام بروم.
She has three aunts who live in different cities.
او سه خاله دارد که هرکدام در شهرهای مختلفی زندگی میکنند.
زنعمو (همسر عمو)
My uncle bought a gift for my aunt's birthday.
عمویم برای تولد زنعمویم کادو خرید.
My aunt baked a delicious cake for my birthday.
زنعمویم برای تولدم کیک خوشمزهای پخت.
زندایی (همسر دایی)
My aunt has a beautiful garden filled with colorful flowers.
زنداییام باغ زیبایی دارد که پر از گلهای رنگارنگ است.
I called my aunt to share the good news.
به زنداییام زنگ زدم تا این خبر خوب را با او به اشتراک بگذارم.
(انگلیس - عامیانه) نویسندهی روزنامه که به نامههای خوانندگان دربارهی مسایل شخصی آنان در روزنامه پاسخ میدهد، مشاورخوانندگان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aunt