فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Aunt

ænt ɑːnt

شکل جمع:

aunts

توضیحات:

اشکال عامیانه‌ی این لغت: auntie, aunty

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

عمه (خواهر پدر)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

Aunt Mozhgan is 60 years old.

عمه مژگان ۶۰ سال دارد.

My aunt loves to travel to new places.

عمه‌ام عاشق سفر کردن به جاهای جدید است.

noun countable A2

خاله (خواهر مادر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I decided to visit my aunt during the summer holidays.

تصمیم گرفتم در تعطیلات تابستانی به دیدار خاله‌ام بروم.

She has three aunts who live in different cities.

او سه خاله دارد که هرکدام در شهرهای مختلفی زندگی می‌کنند.

noun countable A2

زن‌عمو (همسر عمو)

My uncle bought a gift for my aunt's birthday.

عمویم برای تولد زن‌عمویم کادو خرید.

My aunt baked a delicious cake for my birthday.

زن‌عمویم برای تولدم کیک خوشمزه‌ای پخت.

noun countable A2

زن‌دایی (همسر دایی)

My aunt has a beautiful garden filled with colorful flowers.

زن‌دایی‌ام باغ زیبایی دارد که پر از گل‌های رنگارنگ است.

I called my aunt to share the good news.

به زن‌دایی‌ام زنگ زدم تا این خبر خوب را با او به اشتراک بگذارم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aunt

  1. noun a relative who is the sister of one's parent or the wife of one's uncle
    Synonyms:
    auntie aunty mother's sister father's sister uncle's wife Tía (Spanish) Tía (Spanish); Tante (German) tante (French) great-aunt grandaunt unc great-uncle granduncle bubba nuncle nunky sistern
    Antonyms:
    uncle

Idioms

agony aunt

(انگلیس - عامیانه) نویسنده‌ی روزنامه که به نامه‌های خوانندگان درباره‌ی مسایل شخصی آنان در روزنامه پاسخ می‌دهد، مشاورخوانندگان

ارجاع به لغت aunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aunt

لغات نزدیک aunt

پیشنهاد بهبود معانی