Baby Tooth

ˈbeɪbi ˌtuːθ ˈbeɪbi ˌtuːθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    baby teeth

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی می‌توان به‌جای baby tooth از milk tooth استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
دندان شیری (هریک از دندان‌های موقتی کودکان که در اوایل کودکی رشد می‌کنند و بعدها می‌افتند تا جای خود را به دندان‌های دائمی بدهند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The baby tooth fell out while she was eating an apple.
- دندان شیری او موقع خوردن سیب افتاد.
- Baby teeth play an important role in a child's speech development.
- دندان‌های شیری در توسعه‌ی گفتار کودک نقش مهمی ایفا می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد baby tooth

  1. noun one of the temporary teeth that appear in infancy and early childhood and are eventually replaced by permanent teeth as the child grows older
    Synonyms:
    primary tooth deciduous tooth milk tooth

ارجاع به لغت baby tooth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baby tooth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/baby-tooth

لغات نزدیک baby tooth

پیشنهاد بهبود معانی