با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ball Game

bɒlˈɡeɪm bɒlˈɡeɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    ورزش ورزش توپی، ورزش یا بازی با توپ، توپ‌بازی
    • - My husband was watching the ball game on TV.
    • - شوهرم در حال تماشای ورزش توپی بود.
    • - Baseball is a ball game.
    • - بیسبال ورزشی توپی است.
  • noun countable
    وضعیت، شرایط، موقعیت (و چیزهای مرتبط با آن)
    • - This is a different ball game.
    • - وضعیت عوض شده است.
    • - They were in a new ball game.
    • - آن‌ها در وضعیتی جدید بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ball game

  1. noun how things stand
    Synonyms: big picture, full particulars, ins and outs, lay of the land, the score, whole picture

Idioms

  • a whole new ballgame

    وضعیت یا موقعیت کاملاً تازه (که نیاز به راه حل‌های تازه دارد)

  • the whole ballgame

    (عامیانه) عامل یا رویداد سرنوشت‌ساز، اصل کار

ارجاع به لغت ball game

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ball game» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ball-game

لغات نزدیک ball game

پیشنهاد بهبود معانی