امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bassoon

bəˈsuːn bəˈsuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bassoons

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
موسیقی باسون، فاگوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He played the bassoon in the orchestra.
- او در ارکستر باسون می‌نواخت.
- The bassoon played a beautiful melody.
- فاگوت ملودی زیبایی نواخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bassoon

  1. noun
    Synonyms:
    aulos claribel cymbel dulciana gamba gedeckt gemshorn heckelphone hornpipe penny-whistle posaune quint ranket sesquialtera shawm sonorophone tenoroon
  1. adjective
    Synonyms:
    cromorne fourniture

ارجاع به لغت bassoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bassoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bassoon

لغات نزدیک bassoon

پیشنهاد بهبود معانی