فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bathing Suit

ˈbeɪðɪŋˈsuːt ˈbeɪðɪŋsuːt

شکل جمع:

bathing suits

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

قدیمی مایو، لباس شنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I need to buy a new bathing suit for our beach vacation next week.

باید مایوی جدیدی برای تعطیلات ساحلی هفته‌ی آینده بخرم.

She looked stunning in her pink bathing suit.

در لباس شنای صورتی‌اش خیره‌کننده به نظر می‌رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bathing suit

  1. noun swimming suit
    Synonyms:
    swimsuit swimwear trunks bikini one-piece two-piece jams tank suit bathing costume swimming trunks one-piece bathing suit two-piece bathing suit clothing for swimming one-piece suit two-piece suit beach costume maillot string bikini thong

ارجاع به لغت bathing suit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bathing suit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bathing-suit

لغات نزدیک bathing suit

پیشنهاد بهبود معانی