غافلگیر کردن، غافلگیرانه ضربه زدن
I was blindsided by his suggestion.
پیشنهادش غافلگیرم کرد.
He was hit on his blind side.
از نقطه کورش ضربه خورد.
نقطه کور، کورسو، طرفی که نمیتوان دید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He kept coming from my blind side.
او دائما از نقطه کور من حمله کرد.
Maybe we can catch them on their blind side.
شاید بتوانیم آنها را در نقطه کورشان گیر بیاندازیم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blind side» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blind-side