امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blissfully

ˈblɪsfli ˈblɪsfli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
سرخوشانه، با خوش‌خیالی، با بی‌خیالی، با بی‌خبری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She blissfully sipped her coffee, not knowing about the news headlines.
- او سرخوشانه و بدون اطلاع از تیترهای خبری قهوه‌اش را نوشید.
- He continued to eat his lunch, blissfully unaware of the chaos he had caused.
- بی‌خبر از هرج‌ومرجی که به پا کرده بود، به خوردن ناهارش ادامه داد.
adverb
با خوشی، با خوش‌حالی، با شادمانی، با شادی، با خشنودی، با مسرت، با لذت، به‌طور لذت‌بخشی
- They blissfully danced under the stars.
- آن‌ها با خوش‌حالی زیر ستاره‌ها رقصیدند.
- They blissfully embraced each other, celebrating their reunion.
- آن‌ها با شادی یکدیگر را در آغوش گرفته و دیدار دوباره‌شان را جشن گرفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده blissfully

  • adverb
    blissfully

ارجاع به لغت blissfully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blissfully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blissfully

لغات نزدیک blissfully

پیشنهاد بهبود معانی