فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blissfully

ˈblɪsfli ˈblɪsfli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

سرخوشانه، با خوش‌خیالی، با بی‌خیالی، با بی‌خبری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

She blissfully sipped her coffee, not knowing about the news headlines.

او سرخوشانه و بدون اطلاع از تیترهای خبری قهوه‌اش را نوشید.

He continued to eat his lunch, blissfully unaware of the chaos he had caused.

بی‌خبر از هرج‌ومرجی که به پا کرده بود، به خوردن ناهارش ادامه داد.

adverb

با خوشی، با خوش‌حالی، با شادمانی، با شادی، با خشنودی، با مسرت، با لذت، به‌طور لذت‌بخشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They blissfully danced under the stars.

آن‌ها با خوش‌حالی زیر ستاره‌ها رقصیدند.

They blissfully embraced each other, celebrating their reunion.

آن‌ها با شادی یکدیگر را در آغوش گرفته و دیدار دوباره‌شان را جشن گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده blissfully

  • adverb
    blissfully

ارجاع به لغت blissfully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blissfully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blissfully

لغات نزدیک blissfully

پیشنهاد بهبود معانی