امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blouse

blaʊs blaʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bloused
  • شکل سوم:

    bloused
  • وجه وصفی حال:

    blousing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    پوشاک بلوز (زنانه)، پیراهن (زنانه)، شومیز
    • - She wore a white blouse with a floral pattern.
    • - او یک بلوز سفید با طرح گل‌دار پوشیده بود.
    • - I need to find a new blouse for the party.
    • - من باید یک شومیز جدید برای مهمانی پیدا کنم.
  • noun countable
    پوشاک پیراهن گشاد، جامه‌ی گشاد (مخصوص کار)
    • - The artist wore a colorful blouse while working on her latest masterpiece.
    • - این هنرمند هنگام کار بر روی آخرین شاهکارش، یک پیراهن گشاد رنگارنگ پوشید.
    • - The workmen in the field donned traditional blouses to protect themselves from the sun.
    • - کارگران این مزرعه برای محافظت از خود در برابر آفتاب، جامه‌های گشاد سنتی پوشیدند.
  • verb - intransitive verb - transitive
    چین‌دار شدن، چین‌دار کردن
    • - The wind caused the curtains to blouse, creating a whimsical effect in the room.
    • - باد باعث شد پرده‌ها چین‌دار شوند و جلوه‌ی عجیبی در اتاق ایجاد کنند.
    • - I watched as the sail bloused in the strong breeze, propelling the boat forward.
    • - دیدم که بادبان در نسیم شدید چین‌دار شده و قایق را به جلو می‌برد.
    • - The tailor expertly bloused the fabric to give the dress a more elegant look.
    • - خیاط به‌طرز ماهرانه‌ای پارچه را چین‌دار کرد تا ظاهری زیباتر به لباس بدهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blouse

  1. noun shirt for woman
    Synonyms: bodice, bodysuit, middy, pullover, shell, slipover, T-shirt, turtleneck, V-neck

ارجاع به لغت blouse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blouse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blouse

لغات نزدیک blouse

پیشنهاد بهبود معانی