فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Body Shop

ˈbɑːdi ˌʃɑːp ˈbɒdi ˌʃɒp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کارگاه صافکاری اتومبیل، تعمیرگاه بدنه‌ی اتومبیل، (مغازه‌ی) صافکاری
    • - The body shop charged me a hefty fee for fixing the dent on my car.
    • - مغازه‌ی صافکاری برای درست کردن جای ضربه‌ی روی ماشینم مبلغ زیادی گرفت.
    • - I took my car to the body shop.
    • - ماشینم را به صافکاری بردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت body shop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «body shop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/body-shop

لغات نزدیک body shop

پیشنهاد بهبود معانی