فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Body Search

ˈbɑːdi sɜːrtʃ ˈbɒdi sɜːtʃ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

بازرسی بدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Everyone entering the building had a body search.

هرکسی که وارد ساختمان می‌شد بازرسی بدنی داشت.

The reporter was subjected to a body search by presidential guards.

خبرنگار توسط گارد ریاست جمهوری مورد بازرسی بدنی قرار گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت body search

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «body search» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/body-search

لغات نزدیک body search

پیشنهاد بهبود معانی