فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boo

buː buː

گذشته‌ی ساده:

booed

شکل سوم:

booed

سوم‌شخص مفرد:

boos

وجه وصفی حال:

booing

شکل جمع:

boos

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb interjection

صدای گاو یا جغد کردن، اظهار تنفر، هو کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The audience booed the speaker.

حضار سخنران را هو کردند.

Their boos could be heard from afar.

صدای هو کردن آن‌ها از دور شنیده می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boo

  1. noun any of various derisive sounds of disapproval
    Synonyms:
    hiss hoot catcall razz razzing snort bird raspberry bronx cheer
  1. verb show displeasure, as after a performance or speech
    Synonyms:
    jeer hiss hoot holler heckle catcall decry raspberry
    Antonyms:
    applaud

ارجاع به لغت boo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boo

لغات نزدیک boo

پیشنهاد بهبود معانی