عبور از مرز، گذر از مرز (عبور از مرزهای جغرافیایی کشوری به کشور دیگر)
Night border crossing is not safe.
عبور شبانه از مرز ایمن نیست.
Bad weather delayed the border crossing
هوای نامساعد گذر از مرز را به تأخیر انداخت.
گذرگاه مرزی، پایانهی مرزی (محل عبور از مرز)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The border crossing is near the city.
پایانهی مرزی در نزدیکی شهر واقع شده است.
They encountered unexpected delays at the border crossing.
آنها در گذرگاه مرزی با تأخیرهای غیرمنتظرهای مواجه شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «border crossing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/border-crossing