شکل جمع:
breadcrumbsشکل نوشتاری دیگر این لغت: bread crumb
شکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت جمع: bread crumbs
خردهنان، تکهنان
He added a pinch of herbs to the breadcrumbs for extra flavor.
او برای طعم بیشتر، کمی سبزی به تکهنان اضافه کرد.
The chef used fresh breadcrumb.
سرآشپز از خردهنان تازه استفاده کرد.
کامپیوتر بردکرامب، خردهنشان (یک نماد هدایتگر است که در وبسایتها استفاده میشود تا به کاربران کمک کند که در جهت درست حرکت کنند.)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each breadcrumb on the site provided a clear path for users to explore.
هر خردهنشان در سایت، مسیر راحتی را برای گشتن در اختیار کاربران قرار میداد.
By clicking on the breadcrumb, I quickly returned to the homepage.
با کلیک بر روی بردکرامب، سریع به صفحهی اصلی برگشتم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «breadcrumb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breadcrumb