با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Breadcrumb

ˈbredkrʌm ˈbredkrʌm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    breadcrumbs

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: bread crumb

شکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت جمع: bread crumbs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural countable
خرده‌نان، تکه‌نان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He added a pinch of herbs to the breadcrumbs for extra flavor.
- او برای طعم بیشتر، کمی سبزی به تکه‌نان اضافه کرد.
- The chef used fresh breadcrumb.
- سرآشپز از خرده‌نان تازه استفاده کرد.
noun countable
کامپیوتر بردکرامب، خرده‌نشان‌ (یک نماد هدایتگر است که در وب‌سایت‌ها استفاده می‌شود تا به کاربران کمک کند که در جهت درست حرکت کنند.)
- Each breadcrumb on the site provided a clear path for users to explore.
- هر خرده‌نشان‌ در سایت، مسیر راحتی را برای گشتن در اختیار کاربران قرار می‌داد.
- By clicking on the breadcrumb, I quickly returned to the homepage.
- با کلیک بر روی بردکرامب، سریع به صفحه‌ی اصلی برگشتم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت breadcrumb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breadcrumb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breadcrumb

لغات نزدیک breadcrumb

پیشنهاد بهبود معانی