گذشتهی ساده:
breastedشکل سوم:
breastedسومشخص مفرد:
breastsوجه وصفی حال:
breastingشکل جمع:
breastsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(انگلیس) برآمدگی دیوار در اطراف بخاری چوبسوز دیواری (یا شومینه)، سینهی بخاری
تظاهر به احساس غم یا گناه یا پشیمانی کردن، سنگ چیزی را بر سینه زدن
کاملاً اقرار کردن، (گناه و تقصیر و سر و غیره) آشکار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «breast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breast