فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bunting

ˈbʌntɪŋ ˈbʌntɪŋ

معنی و نمونه‌جمله

noun

پارچه سست بافت پرچمی، خطابی دوستانه، شنل بچگانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The streets were decorated with red, blue, and white bunting.

خیابان‌ها با پرچم‌های سرخ و آبی و سفید آذین‌بندی شده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bunting

  1. verb in baseball, to meet the ball with a loosely held bat
    Synonyms:
    sacrificing
  1. verb to strike, thrust or shove against
    Synonyms:
    striking pushing shoving meeting butting batting tapping tossing spearheading

ارجاع به لغت bunting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bunting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bunting

لغات نزدیک bunting

پیشنهاد بهبود معانی