با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Chipmunk

ˈtʃɪpmʌŋk ˈtʃɪpmʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    chipmunks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    جانورشناسی سمورچه، سنجاب راه‌راه، موش‌خرمای زمینی
    • - I saw a chipmunk scurrying across the yard, carrying an acorn in its mouth.
    • - سمورچه‌ای را دیدم که در حیاط می‌دوید و بلوط را در دهانش حمل می‌کرد.
    • - My sister loves to watch the chipmunks play in the backyard.
    • - خواهرم دوست دارد در حیاط پشتی به تماشای بازی سنجاب‌های راه‌راه بنشیند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chipmunk

  1. noun
    Synonyms: chippy, gopher, rodent, squirrel

ارجاع به لغت chipmunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chipmunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chipmunk

لغات نزدیک chipmunk

پیشنهاد بهبود معانی