شکل جمع:
chipmunksجانورشناسی سمورچه، سنجاب راهراه، موشخرمای زمینی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw a chipmunk scurrying across the yard, carrying an acorn in its mouth.
سمورچهای را دیدم که در حیاط میدوید و بلوط را در دهانش حمل میکرد.
My sister loves to watch the chipmunks play in the backyard.
خواهرم دوست دارد در حیاط پشتی به تماشای بازی سنجابهای راهراه بنشیند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chipmunk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chipmunk