فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chipmunk

ˈtʃɪpmʌŋk ˈtʃɪpmʌŋk

شکل جمع:

chipmunks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جانورشناسی سمورچه، سنجاب راه‌راه، موش‌خرمای زمینی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I saw a chipmunk scurrying across the yard, carrying an acorn in its mouth.

سمورچه‌ای را دیدم که در حیاط می‌دوید و بلوط را در دهانش حمل می‌کرد.

My sister loves to watch the chipmunks play in the backyard.

خواهرم دوست دارد در حیاط پشتی به تماشای بازی سنجاب‌های راه‌راه بنشیند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chipmunk

  1. noun
    Synonyms:
    rodent squirrel gopher chippy

ارجاع به لغت chipmunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chipmunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chipmunk

لغات نزدیک chipmunk

پیشنهاد بهبود معانی